معرفی وبلاگ
این وبلاگ با توجه به اظهارات اخیر آقایان در نیویورک مبنی بر وجود آزادی بیان ( که امید است این چنین باشد ) و وجود رسانه آزاد در ایران ، فعالیت خود را در 3 محور 1 - دفاع از حق و حقانیت 2 - دفاع از شهداء ، جانبازان ، رزمندگان و خانواده مظلوم و معظمشان و 3- بیان دیدگاه ها از تمام سلیقه ها ، فعالیت خود را گسترده تر ادامه خواهد داد - با شعار هر ایرانی ، یک رسانه باتشکر مدیر وبلاگ
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 167728
تعداد نوشته ها : 64
تعداد نظرات : 28
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

 

علی شکوری راد

یادم هست در زمان حیات امام همیشه خدا را شکر می کردم که زندگانی مرا در عهدی قرار داد که امام را بشناسم و انقلاب را ببینم . به آن عشق بورزم و برای این بکوشم. یک دلمان رفتن با شهدا بودو نظر بوجه الله و دل دیگرمان ماندن با انقلاب، تا فردای تحقق آرمانهای آن را ببینیم. قسمت ما این بود که بمانیم و ببینیم. اما نه تحقق آن آرمانها را، که روزگار امروزمان را….

سی و یکم شهریور سالروز آغاز جنگ علیه ایران توسط صدام و حزب بعث عراق است. مناسب دانستم متن سخنرانی پیش از دستور خود را که به این مناسبت و در اولین سال ورودم به ششمین دوره مجلس شورای اسلامی ایراد شده است را دوباره منتشر کنم.هر چند می دانم بخاطر سوء استفاده از ارزشها و نمادها، نگاه غالب جوانهای امروز به آنها مانند من نیست.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

آغاز سال تحصیلی  را به همه دانش آموزان و دانشجویان و معلمان و اساتید دانشگاهها تبریک می گویم و از خداوند متعال برای این قشرهای پویا و فرهیخته، طلب توفیق و بهروزی می کنم.

هفته ای که در آن بسر می بریم یادآور حماسه هشت سال دفاع مقدس ملت بزرگ ایران در برابر دشمنی است که جنگ را بر دو ملت ایران و عراق تحمیل کرد، جنگی که سرمایه های دو ملت را در آتش خود سوزاند، اما به یمن صبر و پایداری ملت مومن و فداکار این مرز و بوم از دل آتش جنگ، ملتی آبدیده بیرون آمد که استوار و سرافراز ایستاده است.

براستی جنگ چه بود و چرا خاطره آن پاس داشته می شود؟ یاد دارم در تابستان سال ۶۷ وقتی که اخبار بعد از ظهر رادیو اعلام کرد جمهوری اسلامی ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفته است همه ما گریستیم ، ‌اگر چه روزهای پایانی جنگ تحمیلی سخت و دشوار بود و اخبار جبهه ها ناخوشایند، اما گریه ما به خاطر دست برداشتن از غرور انقلابی در جنگ و احساس بسته شدن باب شهادت بود که عشق به آن فرهنگ رایج جوانان پر شور آن دوره بود.

جنگ دو چهره داشت . یک چهره آن ویرانی و تباهی امکانات مادی بسیار و یک چهره آن جلوه های عشق و ایثار ، سربلندی و افتخار.

بدون تردید کسانی که فیض حضور در جبه ها را درک کرده باشند، بخصوص آنان که داوطلبانه و با آگاهی در این مسیر قدم گذاشتند و عشق به شهادت در راه آرمانهای بلندی که امام امت مطرح می فرمود را حتی لحظه ای در جان خویش یافته باشند، شیرین ترین خاطره های زندگانی خود را از آن دوران ذکر می کنند . همه عشق را می ستایند اما عشقی که عاشق تماماً از خود بگذرد وخود را در پیش پای معشوق فدا کند، چیز دیگری است .

ما نسلی هستیم که همواره غبطه یارانی را می خوریم که از ما سبقت گرفتند و یک شبه ره صد ساله رفتند و ما مانده¬ایم محکوم به دست و پا زدن در دنیایی که جز خون دل نصیبی برای آرمانخواهان و حق طلبان ندارد . باید ماند و دید که چگونه آرمانهای بلند شهیدان به مسلخ برده می شود و افتخارات آن عزیزان مصادره به مطلوب کسانی می شود که دانسته یا ندانسته به سوداگری ارزشها مشغولند.

دلم می خواست در این فضای غبار آلود، هم خود را بپیرایم و هم غبار مظلومیت از چهره عزیز شهداء بزدایم ، خواستم تا تجدید عهدی با شهیدانمان داشته باشم و بگویم ما همچنان درجستجوی آرمانهای انقلاب اسلامی و شهدای گرانقدر، ‌مسیر دوم خرداد را یافته ایم و با همان عشقی که انقلاب و جنگ را سپری کردیم مسیر اصلاحات را می پیماییم .

ما درهمان نقطه که شهدایمان پرواز کردند نماندیم ، با متقضیات زمان و مکان که امام آموخت به آنها بی اعتناء نباشیم، پیش آمده ایم و امروز نیر همان نیت و عزم را برای همان مقصود در برنامه دوم خرداد دنبال می کنیم .

چفیه ام را سالها بود که بقچه کفنم کرده بودم و به کناری نهاده بودم ، خواستم بیاد دوران جنگ و برای گرامیداشت هفته دفاع مقدس آن را به گردنم بیاویزم. آن را برداشتم و توفیقی شد تا تجدید عهدی نیز با کفنم داشته باشم ، امروز این چفیه را به گردنم آویخته ام تا این یادگار شهیدان و فرهنگ ایثار غریب نماند .

چفیه حق بزرگی بر گردن ما دارد در سرمای زمستان جبهه های غرب ، شال گردن و درآفتاب گرم جبهه های جنوب سایبان شهیدانمان بوده است. عرق جبین آنها را پاک کرده وآب وضوی آنها را گرفته است.‌ زخم بند مجروحان و اسباب همرنگی رزمندگان بوده است . چفیه برای خود نمایی نبود . چفیه برای ایجاد رعب نبود . چفیه نشان مهربانی بود ، ایثار بود ، از خود گذشتگی و تواضع بود. چفیه را مردم دوست داشتند . اکنون هم دوست دارند . اگر ما مدعیان چفیه را نیالاییم و تحت لوای آن خشونت نورزیم و آن را نشان باند و گروه خود نکنیم و مردم ببینند چفیه به گردنها به قانون احترام می گذارند، آبروی مردم را پاس می دارند و حریم انسانی و آزادی آنان را نگه می دارند . اگر چفیه زینت ماست ، ما نیز زینت چفیه این یادگار شهیدان باشیم. تا چفیه به گردنها ، همچون همیشه پناه مردم و مظلومان باشند و مرضی نظر روح ناظر شهیدان.

و السلام علیکم ورحمه الله

 

منبع: وبلاگ گلّجه

چهارشنبه 31 6 1389

یک عضو شورای مرکزی سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی ضمن ننگین خواندن حمله صورت گرفته به خانواده های شهیدان باکری و همت خاطر نشان ساخت: به گمان خام تازه به دوران رسیده ها و مدعیان توخالی ارزش های اسلام و انقلاب، می توان جلوی خواست عمومی ملت را گرفت؛ غافل از اینکه حتی تحمل فرزندان این مرز و بوم را ندارند و هر روز بر کارنامه غیر اخلاقی و غیر انسانی خود برگی تازه می افزایند.

سعید صفوی تصریح کرد: آقایان در روز روشن با خانواده های سرداران رشید و شهدایمان این چنین می کنند، و ادعای آزادی در ایران را در آن سوی مرزها برای جهانیان سر می دهند. وی با اشاره به سخنان امام خمینی (ره) افزود: مگر نه اینکه امام خانواده شهدا را چشم و چراغ این انقلاب می دانستند، نکند این جمله امام هم به مانند سایر فرمایشات ایشان از نگاه آقایان تاریخ مصرف داشته و اینک “نیروهای خودسر” چشم و چراغ شان هستند؟!

عضو شورای مرکزی سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی ضمن ابراز همدردی با خانواده های همت و باکری تصریح کرد: مردان بی ادعایی چون همت و باکری رفتند تا مملکت رنگ و بوی آزادی و احترام به ملت را ببیند، غافل از اینکه با فرزندان و خانواده شان در سالروز حماسه دفاع مقدس با گاز اشک آور و سلاح گرم استقبال می کنند.

وی در پایان گفت: مسوولان نظام مراقب باشند که ادامه روند بی حرمتی به یاران خمینی و دلسوزان وطن نه تنها در تاریخ ثبت و مورد قضاوت آیندگان قرار خواهد گرفت، بلکه این بی مهری ها و بی اخلاقی ها روزی گریبان خود آنها را می گیرد.

منبع : سایت خبری تحلیلی کلمه

پی نوشت : مسئولیت مطالب این نوشته بر عهده سایت منبع می باشد.

چهارشنبه 31 6 1389

 

در پاسخ به  اظهارات محسن رضایی ، اکبر هاشمی رفسنجانی چند روز بعد نامه محرمانه‌ای از امام خمینی درباره پایان جنگ منتشر کرد.

در این نامه که از برخی واقعیات جنگ حکایت داشت و از سوی امام خطاب به مسئولین کشور نوشته شده بود، دلایل پذیرفتن قطعنامه مورد توجه قرار می‌گرفت و به گزارش های سه نفر اشاره می‌شد: اول فرمانده وقت سپاه محسن رضایی، دوم نخست‌وزیر میرحسین موسوی و سوم مسئول وقت تبلیغات جنگ سید محمد خاتمی. امام(ره) در خصوص نقش نامه محسن رضایی می‌فرمایند: «با توجه به نامه تکان دهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از ده‌ها گزارش نظامی سیاسی است که بعد از شکست‌های اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشینی فرمانده کل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه یکی از معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ می‌باشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاح‌های شیمیایی و نبود وسایل خنثی کننده آن، اینجانب با آتش بس موافقت می‌نمایم و برای روشن شدن در مورد اتخاذ این تصمیم تلخ به نکاتی از نامه فرمانده سپاه که در تاریخ 2/4/67 نگاشته است، اشاره می‌شود.»

محسن رضایی در نامه خود آورده بود: «تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم، ممکن است در صورت داشتن وسایلی که در طول پنج سال به دست می‌آوریم قدرت عملیات انهدامی و یا مقابله به مثل را داشته‌ باشیم و بعد از پایان سال 71 اگر ما دارای 350 تیپ پیاده و 2500 تانک و 3000 توپ و 300هواپیمای جنگی و 300 هلیکوپتر و قدرت ساختن مقدار قابل توجهی از سلاح داشته باشیم، می‌توان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم.»

امام(ره) در خصوص نامه میرحسین موسوی نیز می‌فرمایند: « آقای نخست‌وزیر از قول وزرای اقتصاد و بودجه وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام کرده‌اند، مسئولان جنگ می‌گویند تنها سلاح‌هایی را که در شکست‌های اخیر از دست داده‌ایم، به اندازه تمام بودجه‌ای‌ است که برای سپاه و ارتش در سال جاری در نظر گرفته شده بود.» و نوبت به سیاسیون و مسئولین تبلیغات جنگ می‌رسد. امام با اشاره به سایر گزارش‌ها و نامه ها می‌فرمایند:«مسئولان سیاسی می‌گویند از آنجا که مردم فهمیده‌اند پیروزی سریعی به دست نمی‌آید، شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است.»

 

متن کامل نامه امام

متن کامل این نامه بدین شرح بود:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

با یاری خداوند متعال و با سلام و صلوات به انبیای بزرگوار الهی و ائمه معصومین صلوات ا... علیهم اجمعین حال که مسئولان نظامی ما اعم از ارتش و سپاه که خبرگان جنگ می‌باشند، صریحاً اعتراف می‌کنند که ارتش اسلام به این زودی‌ها هیچ پیروزی به دست نخواهند آورد و نظر به این که مسئولان دلسوز نظامی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی از این پس جنگ را به هیچ وجه به صلاح کشور نمی‌دانند و با قاطعیت می‌گویند که یک دهم سلاح‌هایی را که استکبار شرق و غرب در اختیار صدام گذارده‌اند به هیچ وجه و با هیچ قیمتی نمی‌شود در جهان تهیه کرد و با توجه به نامه تکان دهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از ده‌ها گزارش نظامی سیاسی است که بعد از شکست‌های اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشینی فرمانده کل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه یکی از معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ می‌باشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاح‌های شیمیایی و نبود وسایل خنثی کننده آن، اینجانب با آتش بس موافقت می‌نمایم و برای روشن شدن در مورد اتخاذ این تصمیم تلخ به نکاتی از نامه فرمانده سپاه که در تاریخ 2/4/67 نگاشته است اشاره می‌شود.

فرمانده مزبور نوشته است تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم، ممکن است در صورت داشتن وسایلی که در طول پنج سال به دست می‌آوریم قدرت عملیات انهدامی و یا مقابله به مثل را داشته‌ باشیم و بعد از پایان سال 71 اگر ما دارای 350 تیپ پیاده و 2500 تانک و 3000 توپ و 300هواپیمای جنگی و 300 هلیکوپتر ...که از ضرورتهای جنگ در آن موقع است، داشته باشیم می‌توان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم. وی می‌گوید قابل ذکر است که باید توسعه نیروی سپاه به هفت برابر و ارتش به دو برابر و نیم افزایش پیدا کند، او آورده است البته امریکا را هم باید از خلیج فارس بیرون کنیم والا موفق نخواهیم بود.

این فرمانده مهم‌ترین قسمت موفقیت طرح خود را تهیه به موقع بودجه و امکانات دانسته است و آورده است که بعید به نظر می‌رسد دولت و ستاد فرماندهی کل قوا بتوانند به تعهد عمل کنند. البته با ذکر این مطالب می‌گوید باید باز هم جنگید که این دیگر شعاری بیش نیست.

آقای نخست وزیر از قول وزرای اقتصاد و بودجه وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام کرده‌اند، مسئولان جنگ می‌گویند تنها سلاح‌هایی را که در شکستهای اخیر از دست داده‌ایم به اندازه تمام بودجه‌ای‌ است که برای سپاه و ارتش در سال جاری در نظر گرفته شده بود. مسئولان سیاسی می‌گویند از آنجا که مردم فهمیده‌اند پیروزی سریعی به دست نمی‌آید شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است. شما عزیزان از هر کس بهتر می‌دانید که این تصمیم برای من چون زهر کشنده است ولی راضی به رضای خداوند متعال هستم و برای صیانت از دین او و حفاظت از جمهوری اسلامی اگر آبرویی داشته باشم خرج می‌کنم، خداوندا ما برای دین تو قیام کردیم و برای دین تو جنگیدیم و برای حفظ دین تو آتش بس را قبول می‌کنیم.

خداوندا تو خود شاهدی که ما لحظه‌ای با امریکا و شوروی و تمام قدرت‌های جهان سرسازش نداریم و سازش با ابرقدرت‌ها و قدرت‌ها را پشت کردن به اصول اسلامی خود می‌دانیم. خداوندا در جهان شرک و کفر و نفاق در جهان پول و قدرت و حیله و دورویی ما غریبیم، تو خود یاریمان کن. خداوندا در همیشه تاریخ وقتی انبیا و اولیا و علما تصمیم گرفته اند مصلح جامعه گردند و علم و عمل را درهم آمیزند و جامعه‌ای دور از فساد و تباهی تشکیل دهند با مخالفت‌های ابوجهل‌ها و ابوسفیان‌‌های زمان خود مواجه شده‌اند.

خداوندا، ما فرزندان اسلام و انقلابمان را برای رضای تو قربانی کردیم غیر از تو هیچ کس را نداریم ما را برای اجرای فرامین و قوانین خود یاری فرما، خداوندا از تو می‌‌خواهم تا هر چه زودتر شهادت را نصیبم فرمایی. گفتم جلسه‌ای تشکیل گردد آتش بس را به مردم تفهیم نمایند. مواظب باشید ممکن است افراد داغ و تند با شعارهای انقلابی شما را از آنچه صلاح اسلام است دور کنند، صریحاً می‌گویم باید تمام همتتان در توجیه این کار باشد. قدمی انحرافی حرام است و موجب عکس العمل می‌شود. شما می‌دانید که مسئولان رده بالای نظام با چشمی خونبار و قلبی مالامال از عشق به اسلام و میهن اسلامی‌مان چنین تصمیمی گرفته‌اند خدا را در نظر بگیرید و هر چه اتفاق می‌افتد از دوست بدانید و السلام علینا و علی عباد الله الصالحین.

روح‌الله الموسوی الخمینی

شنبه 25 تیر67

چهارشنبه 31 6 1389

از اوایل فروردین 1367 و در یک برهه سه ماهه ارتش عراق با پشتوانه اطلاعاتی نیروهای امریکایی توانست در چند رشته عملیات فاو، شلمچه، جزایر مجنون و مهران را از دست نیروهای ایرانی باز پس گیرد. محسن رضایی درباره این شکست های نظامی می‌گوید: علت اصلی در حقیقت به هم خوردن موازنه قوا بود. موازنه قوا ترکیبی از نیرو و جغرافیاست یعنی اگر شما در هر واحد سطح، حجم معینی از نیرو داشته باشید و دشمن در همان واحد سطح حجم کمتری نیرو، موازنه قوا به نفع شما رقم می‌خورد چون در واحد سطح معین، نیرو و امکانات بیشتری دارید.

اما اگر در همان واحد سطح نیروهای شما نصف نیروهای دشمن بشوند موازنه قوا بالعکس خواهد شد و اتفاقی که در سال‌های پایانی جنگ افتاد همین بود. از عملیات فاو به بعد سرزمین‌های جدید و وسیعی به دست ما می‌آمد که باید در آنجا پدافند می‌کردیم و نیرو قرار می دادیم لذا نیروی عملیاتی آماده ما روز به روز تقلیل پیدا می‌کرد در حالی که عامل برتری ما در جنگ نیروی آزاد و هجومی بود که از سال 1365 به بعد این نیرو روز به روز کوچکتر می‌شد چرا که مجبور بودیم خطوط پدافندی تشکیل دهیم.

تا قبل از عملیات فاو و حتی در عملیات خیبر و بدر هرجا که حمله می‌کردیم، ارتش را در خط پدافندی قرار می‌دادیم و نیروهای سپاه آزاد می‌شدند تا همراه با بقیه ارتش هجوم بعدی را سازماندهی کنند اما از عملیات خیبر به بعد هر جا عملیات شکل می گرفت، سپاه هم ناچاراً باید یک خط پدافندی شکل می‌داد لذا برخی از لشکرهای ما یک تیپ در فاو داشتند، یک تیپ در شلمچه و یک خط هم در غرب و در سال‌های پایانی جنگ که عراق هجوم می‌آورد این ها چند تکه بودند. نکته دوم این است که حتی آن زمانی که ما چنین وضعی داشتیم اگر عراق تدبیر عملیاتی درستی به کار می گرفت، می توانست فاو را از ما پس بگیرد ولیکن ارتش عراق تدبیر عملیاتی درستی نداشت.

نکته‌ای که ارتش عراق دیر متوجه آن شد این بود که باید حمله تثبیت کننده و حمله باز پس‌گیری را با هم انجام می داد. اگر ارتش عراق بعد از یک هفته اول که ما در منطقه فاو تثبیت شده بودیم دیگر نمی جنگید یعنی اگر 68 روز دیگر با ما نمی‌جنگید، این همه تلفات نمی‌داد در حالی که اگر این حمله را به سه ماه بعد موکول می‌کرد که بسیجی ها به شهرهای خود باز می‌گشتند و منطقه خلوت می شد، حتماً آنجا را تصرف می کرد، منتهی ارتش عراق دیر متوجه این مسئله شد. بعد از عملیات والفجر10 ژنرال‌های مصری و امریکایی تیم‌هایی به جبهه عراق فرستادند و متوجه شدند که اگرچه امکانات و تجهیزات ارتش عراق بسیار بیشتر است اما نمی‌تواند صحنه جنگ را خوب اداره کند و چندین اشکال اساسی دیگر در استراتژی و مدیریت عراق به دست آوردند. لذا در والفجر10 ارتش عراق فقط در هفتة اول با ما جنگید و هنگامی که در منطقه تثبیت شدیم دیگر عملیات باز پس‌گیری را انجام نداد بلکه به سمت عملیات آفندی رفت بنابراین موازنه قوا به هم خورده بود.

سؤالی که ممکن است ایجاد شود این است که آیا می‌شود موازنه قوا بر هم نخورد؟ بله، به واسطه همان کاری که ارتش عراق کرد و تمام کشور خود را وارد جنگ کرد ما هم می توانستیم از به هم خوردن موازنه قوا جلوگیری کنیم. ما چون فقط با توان سپاه و ارتش

می جنگیدیم لذا توانایی نظامی ایران از رشد فزاینده سالهای اول جنگ باز ماند و در ایران مردم زندگی خود را داشتند. اما در عراق اینگونه نبود بلکه همه اول می‌جنگیدند، بعد زندگی می‌کردند اما در ایران ابتدا زندگی می کردند و بعد می‌جنگیدند.

لذا اینکه می‌گوییم کل هزینه‌های ارزی جنگ 22 میلیارد دلار بیشتر نبوده است، کسی غیر از این نمی‌تواند جواب ما را بدهد. ایران در سال 62 فقط 25 میلیارد دلار درآمد نفتی داشته است در حالی که هر یک سال از جنگ تنها کمتر از 3 میلیارد دلار از کل هزینه‌های ارزی کشور را مصرف می‌کرده است یعنی از حدود 100 میلیارد دلار درآمد ارزی 8 ساله کشور، تنها 22 میلیارد دلار خرج جنگ شده است و این یعنی کمتر از 20 درصد و با80 درصد دیگر کشور اداره می‌شد. درست است که جنگ بعد از آزادی خرمشهر ادامه پیدا کرد اما نه جنگی که مثل قبل از خرمشهر باشد.

جنگ بعد از آزادی خرمشهر ادامه یافت اما نه با هدف و برنامه‌ریزی برای سقوط صدام و گرفتن عراق و آن اهدافی که در شعارها می دادیم و هیچگاه کشور برای تحقق آن برنامه ریزی نکرد و لذا مسئولان برای آن امکانات لازم را به صحنه جنگ نیاوردند و این مطلب با اعداد و ارقام مشخص است.

محسن رضایی در بیانی صریح ضعف برنامه‌ریزی دولت وقت را در مسئله جنگ دلیل اصلی شکست‌های ابتدای سال 1367 می‌داند و جالب اینجاست که در 6 ماهه آخر جنگ بنا به تصویب شورای عالی دفاع، دولت موسوی مسئولیت اداره جنگ را به صورت مستقیم عهده دار شد و اشخاصی مانند محمد خاتمی به عنوان مسئول تبلیغات جنگ و بهزاد نبوی به عنوان مسئول پشتیبانی منصوب شدند.

پایان

چهارشنبه 31 6 1389

 شبکه ایران: پذیرش پایان جنگ از سوی رهبری انقلاب اسلامی همانگونه که از سوی ایشان به نوشیدن جام زهر تعبیر شد، نقطه عطف تاریخ انقلاب اسلامی نیز هست.

امام خمینی (ره) شخصاً مسئولیت پذیرش قطعنامه 598 را بر عهده گرفت. پذیرشی که به واسطه گزارش های اکبر هاشمی رفسنجانی، میرحسین موسوی، محسن رضایی و نهادهای مختلف درگیر اداره جنگ و کشور از جانب امام پذیرفته شد. امام در پیامی که به مناسبت سالگرد کشتار مکه صادر فرمودند، به پذیرش قطعنامه اشاره کردند و نکاتی را مورد توجه قرار دادند.

ایشان فرمودند:«اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً برای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدم، ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری می‌کنم و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می دانم و خدا می داند که اگر نبود انگیزه ای که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمی بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم و مسلّم، ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود. من در اینجا از همه فرزندان عزیزم در جبهه های آتش و خون که از اول جنگ تا امروز به نحوی در ارتباط با جنگ تلاش و کوشش نموده اند، تشکر و قدردانی می کنم و همه ملت ایران را به هوشیاری و صبر و مقاومت دعوت می کنم.» عباراتی که امام در مورد پذیرش قطعنامه به کار می برند، حاکی از این است که ایشان علی رغم میل باطنی و تصمیم شخصی خود، مجبور به پذیرش قطعنامه شده اند. ایشان می فرمایند: «خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روى مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه‏اند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانواده‏هاى معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز مانده‏ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیده‏ام و در برابر عظمت و فداکارى این ملت بزرگ احساس شرمسارى مى‏کنم.»

ایشان همچنین می افزایند:

«... قبول این مسئله برای من، از زهر کشنده ‏تر است؛ ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او، این جرعه را نوشیدم. در شرایط کنونی، آن چه موجب این امر شد، تکلیف الهی‏ام بود. شما می‏دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم؛ اما تصمیم امروز، فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او، از هر آن چه گفتم، گذشته و اگر آبرویی داشتم، با خدا معامله کرده ‏ام» امام همه را به صبر دعوت می کردند و از اینکه خود نیز تشنه و شیفته شهادت هستند، سخن به میان می آوردند: «فرزندان انقلابى‏ام، اى کسانى که لحظه‏اى حاضر نیستید که از غرور مقدستان دست بردارید، شما بدانید که لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما مى‏گذرد. مى‏دانم که به شما سخت مى‏گذرد؛ ولى مگر به پدر پیر شما سخت نمى‏گذرد؟ مى‏دانم که‏ شهادت شیرین‌تر از عسل در پیش شماست؛ مگر براى این خادمتان اینگونه نیست؟ ولى تحمل کنید که خدا با صابران است. بغض و کینه انقلابى‏تان را در سینه‏ها نگه دارید؛ با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید؛ و بدانید که پیروزى از آن شماست.»

20 سال جنجال برای یک نامه

مهرماه سال 1385 بود که هاشمی رفسنجانی به مناسبت هفته دفاع مقدس در مصاحبه مطبوعاتی مسائل مربوط به ماه‌های منتهی به پذیرش قطعنامه را بازگو کرد و تصریح نمود: «وضع اقتصادی ما بد شده بود و دنیا تصمیم گرفته بود بدون رعایت مقررات جنگ اجازه بدهد صدام هر کاری می‌خواهد، انجام دهد... ما نگذاشتیم این شرایط حاد به وجود بیاید و با پذیرش قطعنامه و تحمیل شرایط، ما جنگ را به پایان رساندیم».

هاشمی رفسنجانی همچنین با اشاره‌ای گذرا به اختلافات سپاه و ارتش در آن مقطع و با ذکر این نکته که «دولت مهندس میرحسین موسوی در آن موقع اعلام کرد دیگر قادر به تدارک مالی نیست، از لحاظ ابزار جنگ هم آقای محسن رضایی نامه‌ای به امام نوشت و تجهیزات متعددی از جمله چند صد هواپیما و تعداد زیادی توپ و تانک خواست» تأکید کرد: مجموعه این عوامل ما را به این نتیجه رساند که ادامه جنگ بیش از آن درست نیست.

در واقع هاشمی رفسنجانی تلویحاً اعتراف کرد که پس از جمع بندی، گزارش های رضایی و موسوی، امام خمینی را به نتیجه رسانده است که باید جنگ به پایان رسد. اما مصاحبه هاشمی رفسنجانی و نحوه بیان او یک اتهام را نیز متوجه محسن رضایی کرده بود: توقعات بیجای فرمانده سپاه برای تأمین تدارکات جنگ!

اتهامی که از سوی محسن رضایی بی پاسخ نماند. فرمانده وقت سپاه پاسداران که جانشین هاشمی در ستاد کل فرماندهی قوا هم بود، در مصاحبه ای که خود تنظیم کرده بود ، اول بخشی از نقل قول هاشمی مبنی بر این که «آقای هاشمی رفسنجانی پذیرش قطعنامه را به دلایلی همچون خستگی نیروهای نظامی، نامه وزرای اقتصاد و رئیس بانک مرکزی مبنی بر ناتوانی تأمین هزینه‌های جنگ و نامه شما به عنوان فرمانده سپاه مبنی بر ضرورت تأمین تدارکات برای ادامه جنگ و سه سال وقت برای بازسازی نیروها مربوط کرده، البته آقای هاشمی گفته‌اند مردم حاضر بودند اگر امام می‌خواست ریاضت بکشند ولی نامه آقای رضایی پذیرش قطعنامه را قطعی کرد در حالی که شما در مطالبی که گفتید، نگارش این نامه را با تغییر استراتژی‌ها مربوط دانستید نه پذیرش قطعنامه 598» آورد و سپس با بیان مقدمه طولانی برای دو استراتژی پایان جنگ، یعنی استراتژی سیاسی هاشمی رفسنجانی و نظامی محسن رضایی از پایان عملیات خیبر، گفت: به هر حال نمی‌دانم برداشت آقای هاشمی چه بوده است اما این بحث معروفی بین فرماندهان و آقای هاشمی بود. فرماندهان بویژه پس از عملیات خیبر، می‌گفتند استراتژی سیاسی نتیجه‌ای ندارد و اجازه بدهید برنامه‌ای برای استراتژی نظامی تهیه و جنگ را تمام کنیم. هیچگاه مسئولان سیاسی و آقای هاشمی این را نپذیرفتند.

محسن رضایی با اشاره به این که یک روز آقای هاشمی می گفت که ما حتی نمی‌توانیم بند پوتین سربازان و بسیجی‌ها را فراهم کنیم، افزود: این تعبیر بیانگر این بود که هیچ‌گاه به استراتژی نظامی فرماندهان نظامی توجهی نشد و همیشه می‌گفتند توان اقتصادی حمایت از این استراتژی را نداریم و اقتصاد کشور تحمل این استراتژی را ندارد.

فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس اضافه کرد: بعد از عملیات رمضان همیشه پیشنهادات فرماندهان را اگرچه برای انجام یک عملیات می‌پذیرفتند، ولی برای پایان دادن به جنگ رد می‌کردند. تنها موقعی که راضی شدند، در اواخر جنگ بود؛ زمانی که دیدند استراتژی سیاسی با شکست مواجه شده است ولو قطعنامه 598 هم دستاورد عملیات فاو و کربلای 5 بود. ولی آنها احساس می‌کردند همین 598 هم عملی نباشد.

رضایی با بیان این که در این موقع از ما پرسیدند برای پایان دادن جنگ چه می‌خواهید، خاطرنشان کرد: آن زمان سپاه نامه‌ای را برای آقای هاشمی‌رفسنجانی ـ نه امام ـ تنظیم کرد. زیرا امکانات کشور در اختیار مسئولان سیاسی کشور بود. در این نامه برای پیروزی در جنگ امکاناتی خواسته شده بود. آقای هاشمی هم این نامه و هم چند نامه دیگر از جمله نامه آقای خاتمی وزیر ارشاد وقت، نامه میرحسین موسوی به عنوان مسئول دولت و نامه فرماندهان ارتش را با هم خدمت امام برد و گفته بود که نظامیان این گونه می‌گویند و مسئولان سیاسی و اقتصادی هم می‌گویند پول نداریم. شما تکلیف را روشن کنید و امام هم با پذیرش قطعنامه موافقت کردند.

محسن رضایی در این مصاحبه با پاسخ منفی به این سؤال که آیا پیشنهاد پایان جنگ را به حضرت امام داده بودید؟ و با تأکید بر اینکه در حقیقت، آن نامه‌ای که من نوشته بودم، ارائه یک برنامه بلندمدت برای جنگ بود، خاطرنشان کرد: من در نامه‌ام نوشته بودم که ما جنگ را نباید برای یک عملیات برنامه‌ریزی کنیم، چرا که با این کار، جنگ به پایان نمی‌رسد. ما باید استراتژی داشته باشیم و یک مجموعه عملیات‌ها را برنامه‌ریزی کنیم و برای پنج سال آینده برنامه داشته باشیم.

بعد آمدم برنامه‌ای را که برای این پنج سال می‌خواهیم، نوشتم و در حدود چهار و نیم میلیارد دلار نیز پیش‌بینی ارزی کرده بودیم که می‌بایست طی پنج سال به ما بدهند. رضایی با بیان اینکه این مبلغ با توجه به درآمد 10 میلیارد دلاری کشور در سال 1366، کمتر از 20 درصد درآمد ما در پنج سال محسوب می‌شد، تصریح کرد: صدام چند برابر این درصد را به ارتشش تزریق می‌کرد. با این کار یک برنامه‌ریزی درازمدت کرده بودیم که جنگ را با پیروزی قطعی به پایان ببریم.

قبلاً گفته بودیم که حتی اگر همه امکانات را هم به ما ندهید، ما بالاخره می‌توانیم در جنگ پیروز شویم، ولی خسارت این پیروزی بالاست. وی در پاسخ به این سؤال که بقیه نامه‌ها هم چنین ماهیتی داشت که حضرت امام به جمع‌بندی خاصی برسند یا درواقع، پیشنهاد صلح یا پایان جنگ و پذیرش قطعنامه هم در بین این پیشنهادها وجود داشت؟ گفت: نه، بیشتر نامه‌ها از جنبه دیگری بود. مثلاً نامه آقای خاتمی، حکایت از آن داشت که بسیجی‌ها و مردم به جبهه نمی‌روند و ما در جبهه نیرو کم داریم.

صحبت آقای میرحسین درباره این بود که اقتصاد کشور نمی‌تواند جنگ را تحمل کند. فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس با بیان اینکه پیشنهاد صلح را خود شورای عالی دفاع به امام داد، افزود: مسئولان سیاسی به خدمت امام رفتند و حتی قبل از این‌که امام صلح را بپذیرد، به امام گفته بودند که شما اگر معذوریت در پذیرش صلح دارید، مثلاً ما صلح را می‌پذیریم، بعد که پذیرفتیم، شما ما را کنار بگذارید و بگویید اینها بدون اجازه من این کار را کردند، ولی حالا چون این کار را کردند، من هم قبول دارم.

در این جا محسن رضایی به نقل از موسوی اردبیلی ‌می گوید: آنجا برخی دوستان پیش امام گریه کرده بودند که ارتش عراق آمده و ممکن است بیاید خرم‌آباد و آنجا را بگیرد و بیاید داخل عمق ایران و امام مقاومت می‌کرد. وی افزود: امام پس از جلسه‌با سیاسیون فرموده بودند چرا شما بپذیرید. اگر قرار شد، خودم می‌پذیرم. یعنی بعد از این‌که امام این را به سیاسیون گفتند، امام نامه‌ای نوشت به سران کشور و پذیرش صلح را خودشان تقبل کردند.

منبع : شبکه ایران

چهارشنبه 31 6 1389

خاطره کوتاهی از برادر شهید شهسواری

روح الله شهسوار : این روزها سالگرد شهادت برادرم «حسین» هست.

وقتی من خیلی کوچیک بودم برادرم در سن ۱۵-۱۶ سالگی رفت جبهه و شهید شد. جالبه که بدونین حسین بیسم چی بود. این نشون میده که خانواده ی ما همگی به حوزه ی اطلاع رسانی علاقه مند هستند.

این رو برای شوخی نگفتم. میخواستم بگم «حسین» ما آدمی نبود که فقط تحت تأثیر تبلیغات مسجد قصد کنه جونش رو به خطر بندازه. بلکه تو همون سن کم قبل از اینکه بره جبهه، آدم بسیار پرمطالعه ای بود. و جالبه که بدونین حوزه ی مطالعاتش هم بیشتر ادبیات داستانی بود.

از وقتی که حسین کتاب رو به خونه ی ما آورد، تا الان که خودش نیست، هنوز کتاب از خونه مون نرفته بیرون. هرکدوم ازاعضای خانواده ی ما یک کتابخونه ی شخصی دارن. همچنین باعث شده که ما هرکدوم به یک نحوی آدمهای نسبتاً موفقی باشیم. برادر بزرگم محمدحسن که یک داستان نویس شناخته شده هست و افتخار خانواده مون شده. خواهرم زهره یک معلم نمونه هست وقتی ما بچه بودیم خواهرم به جای اینکه یه توپ دارم قلقلیه رو بهمون یاد بده، شعرای شاملو، فروغ، اخوان و سهراب رو بهمون یاد میداد و من هنوز خیلی از شعرایی که از این بزرگان حفظ هستم از همون دورانی هست که زیر دست خواهرم تربیت شدم. (خانه ی دوست کجاست؟ یادته مهدی!؟) مهدی یک گرافیست عالیه ضمن اینکه در ادبیات هم دست توانایی داره.

محمدحسین داداش کوچیکم (بعد از اون داداشم به دنیا اومد و برای همون اسمش رو گذاشتیم محمد حسین) علاوه بر اینکه یک داستان نویس خوب هست، در زمینه های مطالعات اسلامی خیلی کارش درسته.

از همه بی هنر تر منم.

پایان

 

چهارشنبه 31 6 1389

بی خبری از محل بازداشت حمید محسنی ، که دو هفته پیش بازداشت شد موجب نگرانی خانواده او شده است.

به گزارش کلمه ، وی که چند روز پیش تماس کوتاهی با خانواده اش داشت نتوانست محل بازداشتش را به خانواده اش اطلاع دهد. موضوعی که بر نگرانی خانواده او افزوده و آنها نمی دانند برای ملاقات و یا پی گیری کارهای وی باید به کجا مراجعه کنند .

فرزند وی در این باره به خبرنگار کلمه گفت : هنوز نمی دانیم پدرم را کجا برده اند و او چه حال و روزی دارد . هر چند دوری از پدر نگران مان کرده است اما این موجب نمی شود که حتی یک لحظه به درستی راه او شک کنیم .جرم پدرم فقط این است که مسول دفتر کسی بوده است که سالها از خدمتگزاران انقلاب و راه امام محسوب می شده و می شود.

او افزود : امروز کسانی که خود را فراتر از قانون تصور می کنند با اشخاصی چون پدر من که جز دلسوزی برای انقلاب و نظام هدفی ندارند این گونه برخورد می کنند .در حالیکه پدر من گذشته روشنی دارد و همه می دانند که هدف او تنها خدمت بوده است .

او ادامه داد : پدر من هم مثل خیلی های دیگر وقتی این مرز و بوم مورد تهدید قرار گرفت،همراه برادر شهید خود به جبهه های جنگ رفت و در کنار کسانی قرار گرفت که یا اکنون به شهادت رسیده اند یا دربند به سر می برند یا خانه نشین شده اند. آیا سزای کسی که این گونه از کشورش دفاع کرده این است که خانواده اش باید از نگرانی اینکه او اکنون در کجا به سر می برد شبها خواب به چشم هایشان راه نیابد .

خانواده محسنی از همه مسولان قضایی تقاضا دارند که هر چه زودتر محل بازداشت وی را به خانواده اش اطلاع دهند و شرایط آزادی هرچه سریع تر او را فراهم کنند.

منبع : سایت خبری تحلیلی کلمه

پی نوشت : مسئولیت مطالب این نوشته بر عهده سایت منبع می باشد.

چهارشنبه 31 6 1389

رئیس بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر گفت: اگر به کتاب‌های خاطراتی که در حال حاضر منتشر می‌شود نگاه کنید، چیزی نمانده که بگویند ما با امام کشتی می‌گرفتیم! و به گونه‌ای صحبت می‌کنند که انگار یار گلخانه، گلستان امام بوده و شبانه روز با امام بوده‌اند. این از بدبختی این افراد است. این افراد در خاطرات و مصاحبه‌های خود به گونه‌ای از شخصیت و جایگاه امام هزینه می‌کنند که حتی اگر بتوانند اعلام می‌کنند که، رهبر ما بودیم و امام(ره) هم به عنوان یک مرجع نظر ما را اجرا می‌کرد. اینها به عقده‌های درونی این افراد بر می‌گردد که احساس می‌کنند پایگاه‌های مردمی‌شان متزلزل است یا موقعیت مردمی ندارند و از این طریق می‌خواهند برای خود پایگاه کسب کنند.

حجت الاسلام سید حمید روحانی، با اشاره به این‌که اخیراً خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی منتشر شده که در برخی موضوعات مثل شعار «مرگ بر امریکا» مطالبی در این کتاب آمده که موجب واکنش‌های مختلف شده است، گفته: این ادعا به یک شوخی نزدیک‌تر است. روحانی همچنین تصریح کرده: امام(ره) پنج سال پس از آنچه در خاطره آقای هاشمی آمده است در قید حیات بودند. با نگاهی به سخنرانی‌ها، پیام‌ها و نوشته‌های امام می‌بینیم که نه تنها کوچک‌ترین نشانه‌ای از تغییر مشی امام نسبت به شیطان بزرگ پدید نیامد، بلکه استوارتر و پایدارتر از گذشته بر ضد آن شیطان جهانخوار موضع گیری داشتند.

منبع : روزنامه ایران

سه شنبه 30 6 1389

در آستانه هفته دفاع مقدس، سردار حسین علایی، در نشستی که درباره خاطره نویسی از دفاع مقدس، در کافه خبر برگزار شد، گفت: هر چند شمار کتب خاطراتی که نوشته شده به ظاهر زیاد است، به نسبت تعداد افراد حاضر در جنگ، تعداد زیادی نیست، چرا که اگر هر رزمنده ای بخواهد خاطراتش را بنویسد، ما به تعداد رزمندگان می توانیم کتاب خاطره داشته باشیم.

وی افزود: در حوزه فرماندهان جنگ هم کتاب خاطره خیلی کم داریم و می توان گفت که بیشتر فرماندهان جنگ، خاطراتشان را ننوشته اند که البته این می تواند یک ضعف و نقص باشد.

سردار علایی با بیان این که خاطراتی که هم اکنون نوشته می شوند، در عین خوب بودن، اشکالاتی نیز دارند، توضیح داد: نخست اینکه گاه افراد در بیان تاریخ و زمان وقوع مسائل و اتفاقات دچار مشکل هستند و این اشتباه در نقل زمان درست اتفاقات، منجر به بروز مشکل در تحلیل و تفسیر وقایع پیش آمده خواهد شد.

ایراد بعدی درباره خاطرات، به قضاوت افراد در مورد خاطراتشان بازمی گردد؛ به این معنی که افراد، خاطراتشان را همراه با قضاوت شخصی شان از مسأله ای که طرح می شود، بیان می کنند و از آنجا که قضاوت هر فرد، متناسب با دانش فرد و اطلاعات او از دیگر مسایل است، اینگونه قضاوت ها، الزاما نمی تواند قضاوت درستی باشد.

وی افزود: مشکل سوم این است که برخی خاطرات را افراد از خودشان نقل نمی کنند، بلکه از شنیده ها نقل می کنند که معمولا در نقل این قبیل خاطرات، اشکالاتی پدید می آید، چون این گونه خاطرات با تعابیر و تفاسیر فرد بیان کننده تلفیق می شوند و می توان گفت که عیار آنها تغییر می کند و همین موجب می شود بسیاری از این گونه خاطرات یا دست نوشته ها نتوانند به عنوان سندی قابل اتکا تلقی شوند.

مشکل دیگر این که این خاطرات امروز نوشته می شوند و افراد با توجه به اطلاعاتی که پس از جنگ تا کنون دریافت کرده اند و اوضاع کنونی جامعه، اقدام به نوشتن آنها می کنند؛ بنابراین، وزن خاطرات نسبت به آنچه حقیقتا در گذشته رخ داده، تغییر پیدا می کند.

او از دیگر مشکلات ثبت، ضبط و انتشار خاطرات مربوط به دفاع مقدس را شهادت جمعی از رزمندگان برشمرد و ادامه داد: یکی از مشکلات دیگر در حوزه خاطرات دفاع مقدس، شهادت بسیاری از افراد موثر در جنگ است که خاطره یا دست نوشته ای از آنها در دست نیست که این نقصان بزرگی به شمار می رود.

این پژوهشگر دفاع مقدس درباره محاسن کتاب های خاطرات دفاع مقدس نیز اظهار کرد: این کتب، بسیاری از مسایل جزیی را روشن می کنند؛ به رغم اینکه متأسفانه مسایل کلان در این گونه نوشته ها به خوبی دیده نمی شوند.

او با یادآوری این نواقص و محاسن، نتیجه گیری کرد، در مجموع گمان می کنم که بیان و انتشار خاطرات به هر صورتی مفید است، زیرا مانند معدن پالایش نشده ای است که بسیار قابل استفاده است، ولیکن اگر کسانی بخواهند به عنوان بخشی از تحلیل جنگ از این معدن بهره ببرند، نیازمند این خواهند بود که خود افرادی متخصص باشند که در متن قضایا واقع شده باشند و توان تحلیل درست آن را داشته باشند.

حسین علایی با تأکید بر این که حرکت به سمت خاطره نویسی جنگ بسیار خوب و ضرورری است، افزو: این، به هیچ عنوان نمی تواند جای کتاب های علمی و تحلیلی درباره جنگ را بگیرد.

منبع : تابناک

سه شنبه 30 6 1389

سرلشکر رشید گفت:در حال حاضر هم در شرایط تهدید به سر می‌بریم و ارتش و سپاه ما دائم خود را آماده می‌کنند و این سخن گزافه نیست که ما در آستانه یک جنگ احتمالی در آینده هستیم.

به گزارش ایسنا، جانشین رییس ستاد کل نیروهای مسلح در همایش پژوهشی اسناد دفاع‌ مقدس با بیان این مطلب افزود: با این تهدیدات هر روز طبل جنگ می‌زنند. در طول 10 سال گذشته همواره تهدیداتی بر علیه ما وجود داشته است.

البته فکر می‌کنم فرماندهان نظامی آمریکا این اشتباه استراتژیک را مرتکب نخواهند شد زیرا از لحاظ نظامی قادر به حملات زمینی علیه ایران نیستند و نسبت به اقدام هوایی و موشکی فکر نمی‌کنم این خطای استراتژیک را فرماندهان نظامی مرتکب شوند زیرا آنها به خوبی می‌دانند که ایران از قدرت بازدارندگی و توان بالای موشکی برخوردار است و در دریا قابلیت‌های فراوان دفاعی دارد.

وی با اشاره به اینکه در جنگ زندگی کردن برای یک ملت جدی‌ترین موضوع است، افزود: در جنگ یک نسل می‌جنگد اما نسل‌های زیادی از تجربیات آن می‌توانند استفاده کنند.

جنگ باعث می‌شود بقا، موجودیت و استقلال کشور به خطر بیفتد به همین منظور دو طرف از تمام قوا برای پیروزی استفاده می‌کنند. در طول هشت سال دفاع مقدس عراق علیه کشور ما و حتی مردم خود از سلاح‌های شیمیایی استفاده کرد و در سالهای اخیر هم آمریکایی‌ها علیه عراق،افغانستان و اسرائیل در لبنان و در جنگ 33 روزه از سلاح‌های نامتعارف استفاده کردند.

وی ادامه داد: وقایع بزرگ تاریخی همچون جنگ تحمیلی بسیار سرنوشت‌ساز است زیرا این پدیده‌ها به راحتی تکرار نمی‌شوند.بنابراین شناساندن آن برای نسل‌های آینده بسیار اهمیت دارد.

سرلشکر رشید اظهار کرد: جوامع انسانی بنا به شرایط یا در صلح به سر می‌برند یا در جنگ. و در حد فاصل این جنگ و صلح شرایط تهدید وجود دارد و ما هم اکنون در شرایط تهدید به سر می‌بریم که یکی از دلایل آن وجود چهارجنگی است که امریکا و اسرائیل در منطقه ایجاد کردند.

وی با اشاره به تهدیدات کشورهای آمریکا و رژیم صهیونیستی بعد از حادثه مشکوک 11 سپتامبر برای کشورهای منطقه افزود: یکی از دلایل وجود تهدیدات چهار جنگی است که کشورهای اسرائیل و آمریکا در کمتر از هشت سال در منطقه به وجود آوردند و به واسطه آن،هزاران نفر کشته و میلیون‌ها انسان بی‌خانمان شدند و زیرساخت‌های کشورهای عراق، افغانستان،لبنان و فلسطین را خراب کردند و در نهایت نفاق و دورویی دم از حقوق بشر می‌زنند و می‌بینیم آنهایی که در کشورهای مسلمان،مسلمانان را می‌کشند اسلام و مسلمانان را دشمن اول خود می‌دانند و به همین خاطر به قرآن کریم اهانت می‌کنند.

وی گفت: آنها از مقاومتی که در لبنان، ‌عراق و ایران صورت می‌گیرد احساس شکست می‌کنند یقینا در عراق و افغانستان شکست خورد‌ه‌اند و اسرائیل هم در لبنان و غزه شکست خورده است.

منبع : خبرگزاری ایسنا

دسته ها : اخبار روز
سه شنبه 30 6 1389
X