خلاصه : .. این نهضت از داخل دارد میپوسد... من نمیدانم باید چه بکنیم... به اسم کمیته و به اسم پاسدار و ... هرکه... هرکاری دلش میخواهد میکند ... با هر که یک غرضی دارند میریزند منزلش. خانهاش را [غارت] میکنند و این یک خطر بزرگی است که برای اسلام ... پیش آمده... رژیم عدالت معنایش این نیست که هر که هر طورى دلش مىخواهد عمل کند
به اسم اسلام، اسلام را از بین مىبرند
حضرت امام خمینی پیش از صدور فرمان 8 ماده ای نیز به دفعات متعدد درسخنرانیهای خود دستوراتی شبیه به مفاد این فرمان را صادر فر موده بودند. ایشان در 26 آذر 1358 با اظهار نگرانی شدید از تندرویهای عدهای از افراد کمیتهها و سپاه و نهادهای انقلابی به اسم اسلام و انقلاب فرمودند «... این نهضت از داخل دارد میپوسد... من نمیدانم باید چه بکنیم... به اسم کمیته و به اسم پاسدار و ... هرکه... هرکاری دلش میخواهد میکند ... با هر که یک غرضی دارند میریزند منزلش. خانهاش را [غارت] میکنند و این یک خطر بزرگی است که برای اسلام ... پیش آمده». امامخمینی با اشاره به انبوه نامههای رسیده در این رابطه فرمودند: «... کراراً برای من نوشتهاند... فلانی بیخود اموالش را گرفتهاند. حالا بیخودش را من نمیدانم. اما آمدهاند فرش از زیر پای ما کشیدهاند، و ما را از منزلمان بیرون کردهاند، ... آخر این را عقل میپسندد؟ شرع میپسندد... که ما یک همچه کاری سر مردم درآوریم».
ایشان فرمودند: رژیم عدالت معنایش این نیست که هر که هر طورى دلش مىخواهد عمل کند. یک قواعدى در اسلام باید باشد. باید قوانین اسلام باشد. نه بریزند مردم، زنها را، زن و بچه مردم را بیرون کنند از منزلشان. با اینکه من این را، شاید ده دفعه گفته باشم که بر فرض اینکه یک نفرى جانى باشد، مستحق قتل باشد، تمام اموالش باید مصادره بشود. لکن زن و بچهاش که نباید گرسنه بمانند. خوب، به اندازه زن و بچهاش باید برایشان بگذارند.
سخنرانى [در جمع مسئولان و فرماندهان سپاه (آفات انقلاب- عمل به قانون)]
زمان: 26 آذر 1358/ 27 محرّم 1400
مکان: قم
امام خمینی (ر،ه ) در دهم اسفندماه 57 :
ما آنها را دعوت کردیم، کسانى را وادار کردیم که دعوت کنند که اگر حرفى دارید بیایید در تلویزیون بگویید؛ مباحثه مىکنیم با هم.
حضرت امام خمینی همزمان دهم اسفند ماه 1357 همزمان با ورود به قم در جمع اهالی قم و دیگر شهرستانها ضمن تبیین نتایج مبارزات ملت ایران- برنامه هاى رفاهى مادى و معنوى بر «جمهورى اسلامى» و خودسازى تاکید کردند .
اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم.
بسم اللَّه الرحمن الرحیم.
من از عواطف شما ملت ایران تشکر مىکنم. من شما ملت رنجدیده را فراموش نمىکنم. من از عهده تشکر شما برنمى آیم. من از خداى تبارک و تعالى سلامت و سعادت ملت ایران را خواستارم.ملت ایران با جان و خون خود اسلام را زنده کرد، تجدید حیات کرد براى اسلام و مسلمین؛ کوششهاى قریب سیصد ساله استعمار و اجانب را خنثى کرد. قریب سیصد سال اجانبْ تبلیغات کردند: تبلیغات بر ضد اسلام، تبلیغات بر ضد همه ادیان، تبلیغات بر ضد روحانیت. در زمان این پدر و پسر این تبلیغات اوج گرفت. این عمال اجنبى در این پنجاه و چند سال تمام حیثیات ملت ما را پایمال کردند. این پدر و پسر خیانتها کردهاند کهروى تاریخ را سیاه کرده است. این پدر و پسر جنایتهایى در ایران کردهاند که ما نمىتوانیم عُشر او، صد یک او را بیان کنیم. اینها ملت ما را به اسارت کشاندند؛ اینها خزاین ما را به یغما بردهاند؛ اینها نیروى انسانى ما را از بین بردند. از همه مهمتر نیروى انسانى است. کوشش کردند که جوانهاى ما را عقب نگه دارند، دانشگاههاى ما را عقب نگه دارند، مدارس علمیه ما را نگذارند مشغول به کار خودشان باشند.
بیمه شدن اسلام با شهادتها.
من از شما ملت ایران و از شما قمی ها باید تشکر کنم که در این قیام یکى دو ساله اخیر تمام نقشههاى آنها را [نقش] بر آب کردید و عمال استعمار را از مملکت خودتان راندید، و بقیهاى که ماندهاند اینها هم خواهند رانده شد. دست استعمار را کوتاه کردید؛ منفعت خواهان را، چپاولگران بین المللى را، دستشان را قطع کردید. خون دادید، جوان دادید لکن خون و جوان شما به نفع اسلام و براى اسلام بود. اسلام عزیزتر از آن است که ما خوف داشته باشیم که خونمان یا جوانانمان در راه او شهید شود. اسلام شهیدان زیاد داشته است. امیرالمؤمنین- سلام اللَّه علیه- شهید اسلام است و براى اسلام شهادت پیدا کرد. حسین بن على در راه اسلام شهید شد. ما باکى از شهادت نداریم، ما باکى از کشته دادن نداریم. شما ملت ایران که با خون خود، با جوانهاى خود اسلام را بیمه کردید، دست اجانب را قطع کردید، شما بر همه ما منت دارید. من از همه شما منت مىکشم؛ من خادم همه شما هستم. من نمىتوانم شکر این نعمتى که به ما داده است و آن، غیرتمندان ایران- سرتاسر ایران- است، نمىتوانم از عهده شکر آنها برآیم ..
خرابى کشور و آبادانى گورستانها.
شما این راه را تا اینجا رساندید. اینها رفتند از ایران و یک مملکت خرابى و یک قبرستانهاى آبادى براى ما گذاشتند. قبرستانهاى ما را با قبرهاى جوانهاى ما آباد کردند و مملکت ما را خراب کردند. آشفتگى مملکت ما و از هم ریختگى مملکت ما طورى نیست که بتوان با یکى دو سال و با مدت قلیل جبران کرد. این محتاج به این است که همه ملت ایران دست به هم بدهند و با هم این خرابه را آباد کنند. ننشینند که دولت آباد کند؛ دولت نمىتواند آباد کند. ننشینند که روحانیت آباد کند؛ روحانیت تنها نمىتواند آباد کند. همه با هم، همه با هم، از کشاورز و کارگر تا صانع و ملّا، تا روحانى و دانشگاهى، تا ادارى و ارتش، همه با هم، همه با هم باید کمک کنند. این نهضت که تا اینجا رسیده است نیمه راه است؛ فقط دزدها را بیرون کردید، خرابکارها را بیرون کردید؛ لکن خرابه مانده است. مهم براى [ما] خرابه است؛ مهم این است که این خرابهاى که براى ما گذاشتهاند با همت والاى شما، با همت عظیم ملت بزرگ ایران، این خرابه از سر آباد شود ..
ضرورت بیدارى و هوشیارى ملت.
بیدار باشید! هوشیار باشید! مفسده جوها در کمینند، اجانب در کمینند. آنها نخوابیدهاند، شما [هم] نباید بخوابید؛ شما باید هوشیار باشید. آنها مشغول نقشه هستند از طریقهاى مختلف، با فرمهاى مختلف. آنها مىخواهند حالا که رژیم منحط سلطنتى از بین رفت، با فرمهاى دیگر به میدان بیایند و باز همان منافع را تجدید کنند و باز همان چپاولگریها را بکنند و باز همان اختناق را از سر بگیرند.
ملت عزیز بیدار باشید! ما به هر چه دست مىگذاریم خراب است. فرهنگ ما خراب است، باید تجدید بشود. فرهنگْ فرهنگِ استعمارى است، باید زیرورو بشود. معلمان استعمارى باید بروند. آنهایى که تاکنون در خدمت استعمار و رژیم سلطنتى بودند باید بروند [و] به جاى آنها پاکدامنها بیایند، دانشمندان پاکدامن بیایند. ما بسیار بسیار آشفتگیها داریم. ما باید همه با هم به این آشفتگیها خاتمه دهیم، به این خیانتها خاتمه دهیم. با هوشیارى و بیدارى نهضت خود را از دست ندهید. اگر خداى نخواسته این نهضت رو به سردى برود، آمادگىِ برگشتِ همان مصایب را داشته باشید. اگر بخواهید ایران را نجات بدهید، اسلام را نجات بدهید، قرآن کریم را نجات بدهید، باید این نهضت را نگه دارید. در مواقع مقتضى تظاهر کنید، اجتماعات کنید. دیگر امروز تظاهرات تظاهراتِ غیرآرام نیست. باید این نهضت محفوظ بماند، باید این ملت زنده بماند ..
اسلام در خدمت مستضعفان.
گذشت آن زمانى که یک پاسبان بر ما حکومت مىکرد؛ گذشت آن زمانى که یک استاندار بر ما حکومت مىکرد؛ گذشت آن زمانى که یک ستاره دار (1) بر ما حکومت مىکرد. امروز همه در خدمت شما هستند، در خدمت اسلام هستند. این نعمت را قدر بدانید، سستى و سردى به خودتان راه ندهید؛ نگویید که او رفت و تمام شد. خیر، استعمار مطالعه کرده است؛ سیصد سال یا بیشتر مطالعه کرده: مطالعه روحیات شما را کرده است، مطالعه طوایف مختلف ایران را کرده است؛ به این نتیجه رسیده است که باید اختلاف بیندازد بین طوایف مسلمین؛ اختلاف بیندازد در هر شهر؛ اختلاف ایجاد کند. با نغمههاى مختلف شما را از هم جدا کند: روحانیت را از مسلمین جدا کند، دانشگاه را از روحانیین جدا کند، کارگر را از مردم و از روحانیین جدا کند. روحانیت در خدمت کارگر است؛ اسلام در خدمت مستضعفین است. اینها که دعوى مىکنند که کارى نشده است، اینها براى تفرقه اندازى است. کار بسیار بزرگ شده است؛ لکن [کار] بزرگتر هم مانده است. اگر کسانى درصدد تفرقه اندازى شدند، آنها را از خودتان طرد کنید، اجازه ندهید که حرفهایى بزنند که تفرقه بیاورد. کارگران بیدار باشند! اینها مىخواهند عصر سابق را برگردانند. کشاورزان بیدار باشند! اینها مىخواهند شما را باز به شکست کشاورزى بکشانند. شما کشاورزان، که بزرگترین پشتیبان ملت هستید، باید به کار کشاورزى خودتان ادامه بدهید. الآن وقت کشت است، کشت بهاره بکنید. شما کاسبها و کسبه و تجار محترم، در ارزاق عمومى با مردم مراعات کنید؛ گرانفروشى را کنار بگذارید، حس تعاون پیدا کنید؛ حس انسانیت پیدا کنید. ضعفا را مراعات کنید؛ تخفیف بدهید. از گرانى، از گران قیمت کردن اجناس، از گرانفروشى اجناس اجتناب کنید. همه با هم باشید. برادرید شما. همه اقشار برادرند؛ همه با هم باشند. مراعات هم را بکنید. از آن چیزهایى که در این پنجاه سال در بین شما زیاد شد از قبیل دروغ گفتن، از قبیل خدعه کردن، از قبیل گرانفروشى، از اینها احتراز کنید. امروز سایه اسلامروى سر شماست؛ امام زمان به شما نظر دارد، پیغمبر اکرم به شما نظر دارد، خداى تبارک و تعالى پشتیبان شماست ..
داراییهاى دودمان پهلوى.
ما بسیار کارها در پیش داریم که باید من بعضى از آنها را براى شما عرض کنم. من در این آخر که از تهران مىخواستم بیرون بیایم، دستور دادم که تمام املاک و دارایى سلسله منحوس پهلوى و تمام دارایى آن اشخاصى که وابسته به او بودند و این ملت را چاپیدند مصادره بشود. براى طبقه ضعیف مسکن ساخته بشود. [در] سرتاسر ایران براى ضعفا مسکن مىسازیم. همین دارایى شاه سابق و خواهر و برادرش براى یک مملکت، براى آباد کردن یک مملکت کافى است. ما عمل مىکنیم، حرف نمىزنیم. تمام کمیته هایى که در تمام اطراف ایران هست موظفند که آنچه به دست آمد از مخازن ایران، هر چه که اینها بردند و مخفى کردند و اتباع آنها بردند و مخفى کردند، آنها را که به دست آمده است به بانکى که شمارهاش را بعد تعیین مىکنند تحویل بدهند که براى کارگرها، براى مستضعفین، براى بینوایان، هم خانه بسازند هم زندگى آنها را مرفه کنند ..
آبادى دنیا و آخرت به وسیله اسلام.
ما علاوه بر اینکه زندگى مادى شما را مىخواهیم مرفه بشود، زندگى معنوى شما را هم مىخواهیم مرفه باشد. شما به معنویات احتیاج دارید. معنویات ما را بردند اینها. دلخوش نباشید که مسکن فقط مىسازیم، آب و برق را مجانى مىکنیم براى طبقه مستمند، اتوبوس را مجانى مىکنیم براى طبقه مستمند، دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را، روحیات شما را عظمت مىدهیم؛ شما را به مقام انسانیت مىرسانیم. اینها شما را منحط کردند؛ اینقدر دنیا را پیش شما جلوه دادند که خیال کردید همه چیز این است. ما، هم دنیا را آباد مىکنیم و هم آخرت را. یکى از امورى که باید بشود همین معناست که خواهد شد. این دارایى از غنایم اسلام است و مال ملت است و مستضعفین. و من امر کردهام به مستضعفین بدهند، و خواهند داد. و پس از این هم تخفیفهاى دیگر در امور خواهد حاصل شد؛ لکن یک قدرى باید تحمل کنید. به این نغمههاى باطل گوش نکنید؛ آنها حرف مىزنند ما عمل مىکنیم. آنها شما را مىخواهند دلسرد کنند از اسلام؛ اسلام پشتیبان شماست ..
حاکمیت فرم و قانون الهى.ما پس از این، راجع به بانکها هم طرحهایى داریم که از این وضع رقّتبار برگردد، ازاین وضع استعمارى برگردد. باید تمام این کاخهاى وزارتخانه را، وزارتخانهها را که میلیونها، میلیاردها مال ملت در آن صرف شده است، باید اینها تبدیل بشود به یک چیز معتدل اسلامى. این فرمْ فرم خارجى است، فرم اجنبى است، فرم طاغوت است. در دادگسترى «کاخ» درست شده است لکن دادگسترى نیست، دادخواهى نیست، فقط کاخ است. کاخها باید برود، دادخواهى به جاى آن بنشیند. بانکها بتدریج باید تعدیل بشود، و «ربا» بکلى قطع بشود.
من باید به مَصادر امور بگویم که، اخطار کنم که، اینقدر ضعف نفس به خرج ندهید! دنبال این نباشید که فرم غربى پیدا کنید. بیچارگى ما این است که دنبال این هستیم که فرم غربى پیدا کنیم، دادگسترى ما دادگسترى غربى باشد، قوانین ما قوانین غربى باشد.
اینقدر ضعیف النفس نباشید! ما قانون غنى داریم؛ ما قانون الهى داریم. آنهایى که فرم غربى را بر فرم الهى ترجیح مىدهند، اینها از اسلام اطلاع ندارند. آنهایى که مىگویند نمىشود اسلام را در این زمان پیاده کرد، براى این [است] که اسلام را نشناختهاند؛ نمىفهمند چه مىگویند ..
مبارزه با فساد و محو آثار طاغوت.
ما مبارزه با فساد را با دایره امر به معروف و نهى از منکر که یک وزارتخانه مستقل بدون پیوستگى به دولت، با یک همچو وزارتخانهاى که تأسیس خواهد شد ان شاء اللَّه مبارزه با فساد مىکنیم؛ فحشا را قطع مىکنیم؛ مطبوعات را اصلاح مىکنیم؛ رادیو را اصلاح مىکنیم؛ تلویزیون را اصلاح مىکنیم؛ سینماها را اصلاح مىکنیم. تمام اینها به فرم اسلام باید باشد. تبلیغاتْ تبلیغات اسلامى، وزارتخانهها وزارتخانههاى اسلامى، احکامْ احکام اسلام. حدود اسلام را جارى مىکنیم؛ خوف از اینکه غرب نمىپسندد نمىکنیم.
غربْ ما را خوار کرد؛ غرب روحیات ما را از بین برد. ما را غربزده کردند؛ ما این غربزدگى را مىزداییم. ما با ملت ایران، با همراهى ملت ایران، با پشتیبانى ملت ایران،
تمام آثار غرب را- تمام آثار فاسده، نه آثارى که تمدن است- تمام اخلاق فاسده غربى را، تمام نَغَمات باطله غربى را خواهیم زدایید. ما یک «مملکتِ محمدى» ایجاد مىکنیم. بیرق ایران نباید بیرق شاهنشاهى باشد، آرمهاى ایران نباید آرمهاى شاهنشاهى باشد؛ باید آرمهاى اسلامى باشد. از همه وزارتخانهها، از همه ادارات، باید این «شیر و خورشید» منحوس قطع بشود؛ عَلَم اسلام باید باشد. آثار طاغوت باید برود. اینها آثار طاغوت است؛ این تاج آثار طاغوت است؛ آثار اسلام باید باشد ..
تضعیف اسلام در تضعیف دولت و ارتش است.
آقا بیدار باشید! دولت بیدار باش! ملت بیدار باش! کم کم شما را دوباره نکشانند به آنجا. از الآن باید این مسائل حل بشود. البته تدریج هم مىخواهد؛ تدریج دارد اما شروع مىکنیم، ما شروع مىکنیم! البته مهلت هم مىدهیم به دولت؛ باید مهلت بدهیم. به این حرفهایى که زده مىشود در اطراف که «چه شد، چه کردید، چه خواهد شد»، به اینها گوش ندهید؛ اینها مىخواهند تضعیف کنند دولت ما را. تضعیف دولت ما تضعیف اسلام است. دولتْ دولت اسلام است. تضعیف ارتش ما تضعیف اسلام است. تضعیف نکنید. البته تصفیه مىشود؛ تمام ادارات تصفیه مىشود، تمام وزارتخانهها تصفیه مىشود. دزدها بیرون مىروند، خیانتکارها بیرون مىروند. لکن همه خیانتکار نیستند؛ امَنا باقى مىمانند، عزیزند.
شما ملت ایران پنجاه و چند سال- آنقدرى که جوانهاى ما، یک قدرى مُسِنهاى ما یادشان است یا بیست سال- آنکه همه شما تقریباً یادتان است- صبر بر همه مصایب کردید تا صبرتان تمام شد. یک مقدار هم مهلت بدهید که دولت کار خودش را بکند. البته بعضِ انتصابات، اشتباه بوده است- عمداً نبوده است؛ دولت عمداً خلاف نمىکند. بعضِ انتصابات اشتباه بوده است. و همین طور ستاد ارتش- رئیس ستاد- خیانت عمدى نمىکند؛ نصب خائن را عمداً، نمىکند. اشتباه ممکن است. هر جا اشتباه شد تذکر بدهید؛ تضعیف نکنید. آنهایى که مىگویند شما باید اینها را تضعیف کنید یا تبلیغاتى مىکنند که
موجب تضعیف است، آنها خائنند؛ آنها مىخواهند که دولت را تضعیف کنند، ارتش را تضعیف کنند تا از نو یک سازمان دیگرى درست کنند که ملت و همه چیز ما را دوباره برگردانند به حال اول. بیدار باشید!.
آرمان ملت، «جمهورى اسلامى».ما تا آخرْ نفس ایستاده ایم. من این یک سال، دو سال آخر عمر را وقف شما کردهام. از شما مىخواهم، از ملت مىخواهم که این نهضت را نگه دارند تا تأسیس حکومت عدل اسلامى. از آن وقت تا حالا مىگفتید تا مرگ این کذا (2) نهضت ادامه دارد، حالا باید بگویید تا اقامه حکومت اسلامى نهضت ادامه دارد. آنکه ملت ما مىخواهد جمهورى اسلامى است نه جمهورى فقط، نه جمهورى دمکراتیک، نه جمهورى دمکراتیک اسلامى؛ «جمهورى اسلامى».
آنچه که من از شما ملت ایران مىخواهم، این است که بیدار باشید؛ خون عزیزان خودتان را هدر ندهید. کلمه «دمکراتیک» را از آن نترسید؛ یا حذفش را نترسید. این فرمِ غربى است؛ ما فرمهاى غربى را نمىپذیریم. ما تمدن غرب را قبول داریم لکن مفاسدش را نمىپذیریم. آنکه خون داده همین توده بوده است؛ آنکه جوان داده است، همین توده بوده است. یک دستهاى بیرون بودهاند، اشراف و اعیان هم بالاها نشسته بودند، و شما خون دادید؛ شما جوان دادید؛ خانههاى شما را سوزاندند. آنکه شما مىخواهید آن باید بشود نه آنکه آنهایى که از اروپا و خارج آمدهاند مىخواهند؛ نه آنکه اعیان و اشراف مىخواهند؛ نه آنکه حقوقدانها مىخواهند. آنکه شما مىخواهید میزان است. آنکه خون داده باید حرفش را شنید؛ رأى او مُتَّبَع است ..
هشدار به روزنامهها.روزنامهها خودشان را اصلاح کنند؛ خیانت نکنند به اسلام و مسلمین، خون مظلومان ما را هدر ندهند، تبلیغات سوء را منعکس نکنند؛ توطئهها را جلوگیرى کنند لکن همه مردم در آرا آزاد [ند]. وقتى رفراندم اعلام شد، رأى من حکومت جمهورى است، «جمهورى اسلامى» است. هرکس، هرکس که تبعیت از اسلام دارد، جمهورى اسلامى باید بخواهد. لکن، تمام مردم آزادند که آراى خودشان را بنویسند و بگویند، بگویند که ما رژیم سلطنتى مىخواهیم، بگویند که ما برگشت محمدرضا پهلوى مىخواهیم؛ آزادند! بگویند که ما رژیم غربى مىخواهیم؛ «جمهورى باشد لکن اسلام نباشد»!.
آزادى آرا در اسلام. [از] این آدمى که مىگوید جمهورى باشد اسلام نباشد، باید پرسید که از اسلام چه مىدانى و چه دیدى؟ چه بدى از اسلام دیدى؟ باید به آن گفت که این اسلام است که طاغوت را قطع کرد نه مردم؛ ایمان، طاغوت را قطع کرد نه من و تو! از اسلام چه بدى دیدى؟ آنکه مىگوید ما جمهورى دمکراتیک مىخواهیم یعنى جمهورى به فرم غرب، از اسلام چه بدى دیدید؟ چه مىدانید از اسلام؟ اسلام تأمین آزادى، استقلال، عدل [است]. اسلام شخص اول مملکتش با یکى از رعایا فرق نداشت بلکه پایین تر از او بود در استفاده از مادیات. آزادى آرا در اسلام از اول بوده است، در زمان ائمه ما- علیهم السلام- بلکه در زمان خود پیغمبر آزاد بود. حرفهایشان را مىزدند. ما حجت داریم. کسى که حجت دارد از آزادى بیان نمىترسد لکن توطئه را اجازه نمىدهیم. اینها حرف ندارند، توطئه مىکنند. ما آنها را دعوت کردیم، کسانى را وادار کردیم که دعوت کنند که اگر حرفى دارید بیایید در تلویزیون بگویید؛ مباحثه مىکنیم با هم. تا حالا حاضر نشدند ..
نمونه بودن قم.
من از عواطف ملت ایران و از عواطف هموطنیهاى خودم، قمیها [تشکر مىکنم] من قبلًا گفته بودم که از قم «عِلم» منتشر مىشود، از قم «قدرت» منتشر شد. قم نمونه بود و من مفتخرم که در قم هستم. من پانزده سال- یا قدرى بیشتر- از شما دور بودم لکن دلم اینجا بود؛ با شما بودم. شما غیرتمندان، شما پاک جوانان، سرمشق همه شدید. و الحمدللَّه تمام ملت ایران، سرتاسر ملت ایران، با هم هم صدا شدند. و این قدرت الهى بود که طاغوت را شکست؛ این قدرت الهى بود که ابرقدرتها را از بین برد، و خواهد برد. ما دیگر اجازه نمىدهیم ابرقدرتها دخالت در مملکت ما بکنند ..
روحانیون احیاگران اسلام.
از اختلافات دست بردارید. رمز پیروزى ما اتحاد بود، همبستگى بود. از حوزههاى علمیه تجلیل کنید ... به حرفهایى که مىزنند و مىخواهند شما را از حوزهها جدا کنند، از مراجع جدا کنند، گوش ندهید. اینها غرض دارند. این حوزههاى علمیه است که اسلام را تا حالا نگه داشته است. اگر روحانیون نبودند از اسلام خبر نبود. آنکه اسلام را زنده نگه داشته است در مواقع سیاه، در این زمانهاى سیاه، همین روحانیین بودند. پشتیبانى کنید از اینها.حوزههاى علمیه در هر جا هست- در هر جا- حوزههاى علمیه هم بیدار بشوند، هر جا هستند. امروز روزى نیست که حوزههاى علمیه مثل سابق عمل کنند. سابقْ وضع دیگر داشت، حالا وضع دیگر. حوزههاى علمیه بیدار باشند. تقوا را، تقوا را، تقوا را نصب عین خود قرار بدهید. فضلا، طلاب علوم دینیه! تقوا، تقوا، تنزیه نفس، مجاهده با نفس. یک مجاهد با نفس مىتواند بر یک امت حکومت کند. مجاهده کنید، تهذیب کنید ... حوزههاى خودتان را. همه باید تهذیب کنند خودشان را؛ همه ملت موظفند که تهذیب کنند ..
اسلام، مکتب انسان سازى.
مکتبِ اسلام مکتبِ تهذیب است؛ قرآن کتاب آدم سازى است؛ اتکال به قرآن بکنید. تعلیم از تعالیم عالیه اسلام بگیرید؛ اسلام انسان درست مىکند، همانکه اجانب، ابرقدرتها از او مىترسند؛ از انسان مىترسند و اسلام را مىکوبند چون مکتب انسان سازى است. از آدم مىترسند و مدارس و دانشگاهها را مىکوبند ....
اینجاها مرکزى باشد که آدم درست کنند؟! یک آدم یک ملت را درست مىکند. رسول اکرم یک آدم بود، یک انسان کامل بود و یک عالَم را تهذیب کرد. و یک فاسد یک ملت را فاسد مىکند. یک محمدرضا پهلوى یک ملت را رو به فساد مىکشاند. خداوند تعالى به همه شما نصرت عنایت کند. خداوند تعالى اسلام را تقویت کند. خداوند تعالى این روح نهضت را زنده نگه دارد. خداوند تعالى این قدرت اسلامى را حفظ کند. خداوند تعالى به مراجع و علماى ما عزت و عظمت عنایت کند. خداوند تعالى به ملت ما شجاعت عنایت کند.
- والسلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته
(1)- اشاره به درجه داران رژیم شاه..
(2)- اشاره به شعار همگانى دوران اوج انقلاب اسلامى: «تا مرگ شاه خائن، نهضت ادامه دارد»..
منبع :صحیفه امام، ج6، ص: 279- 257