معرفی وبلاگ
این وبلاگ با توجه به اظهارات اخیر آقایان در نیویورک مبنی بر وجود آزادی بیان ( که امید است این چنین باشد ) و وجود رسانه آزاد در ایران ، فعالیت خود را در 3 محور 1 - دفاع از حق و حقانیت 2 - دفاع از شهداء ، جانبازان ، رزمندگان و خانواده مظلوم و معظمشان و 3- بیان دیدگاه ها از تمام سلیقه ها ، فعالیت خود را گسترده تر ادامه خواهد داد - با شعار هر ایرانی ، یک رسانه باتشکر مدیر وبلاگ
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 168099
تعداد نوشته ها : 64
تعداد نظرات : 28
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

داستانی از کوروش در سال 2010 میلادی :

روزی کوروش در حال نیایش با خدا گفت:خدایا به عنوان کسی که عمری پربار داشته و جز خدمت به بشر هیچ نکرده از تو خواهشی دارم. آیا می توانم آن را مطرح کنم ؟

خدا گفت:البته!

از تو میخواهم یک روز، فقط یک روز به من فرصتی دهی تا ایران امروز را بررسی کنم. سوگند می خورم که پس از آن هرگز تمنایی از تو نداشته باشم.

چرا چنین چیزی را می خواهی؟ به جز این هرچه بخواهی برآورده می کنم، اما این را نخواه.

خواهش می کنم. آرزو دارم در سرزمین پهناورم گردش کنم و از نتیجه ی سالها نیکی و عدالت گستری لذت ببرم. اگر چنین کنی بسیار سپاسگذار خواهم بود و اگر نه، باز هم تو را سپاس فراوان می گویم.

خداوند یکی از ملائک خود را برای همراهی با کوروش به زمین فرستاد و کوروش را با کالبدی، از پاسارگاد بیرون کشید. فرشته در کنار کوروش قرار گرفت. کوروش گفت: ((عجب!اینجا چقدر مرطوب است!)) و فرشته تاسف خورد.

میتوانی مرا بین مردم ببری؟ می خواهم بدانم نوادگان عزیزم چقدر به یاد من هستند.

و فرشته چنین کرد. کوروش برای اینکار ذوق و شوق بسیاری داشت اما به زودی ناامیدی جای این شوق را گرفت. به جز عده ی اندک، کسی به یاد او نبود .

کوروش بسیار غمگین شد اما گفت : اشکالی ندارد. خوب آنها سرگرم کارهای روزمره ی خودشان هستند.

فرشته تاسف خورد. در راه می شنید که مردم چگونه یکدیگر را صدا می زنند :عبدالله! قاسم! ...

هرگز پیش از این چنین نام هایی نشنیده بودم !!!

فرشته گفت: این اسامی عربی هستند و پس از هجوم اعراب به ایران مرسوم شدند.

اعراب ؟!!!

بله. تو آنها را نمی شناسی. آخر آن موقع که تو بر سرزمین متمدن و پهناور ایران حکومت می کردی، و حتی چندین قرن پس از آن، آن ها از اقوام کاملا وحشی بودند.

کوروش برافروخت: یعنی می گویی وحشی ها به میهنم هجوم آورده و آن را تصرف کردند ؟! پس پادشاهان چه میکردند ؟!!!

فرشته بسیار تاسف خورد. سکوت مرگباری بین آنها حاکم شده بود.

بعد از مدتی کوروش گفت: تو می دانی که من جز ایزد یکتا را نمی پرستیدم. مردم من اکنون پیرو آیینی الهی هستند؟

در ظاهر بله !

کوروش خوشحال شد: خدای را سپاس ! چه آیینی ؟

اسلام

چگونه آیینی است؟

نیک است

و کوروش بسیار شاد شد. اما بعد از چندین ساعت معنی در ظاهر بله را فهمید و فهمید که بت های زیادی بر قلب های مردم حکومت می کند.

نقشه فتوحات ایران را به من نشان می دهی؟ می خواهم بدانم میهنم چقدر وسیع شده. وفرشته چنین کرد.

همین؟!!!

کوروش باورش نمی شد. با نا باوری به نقشه می نگریست.

پس بقیه اش کجاست؟ چرا این سرزمین از غرب و شرق و شمال و جنوب کوچک شده است ؟!!!

و فرشته بسیار زیاد تاسف خورد.

خیلی دلم گرفت ، هرگز انتظار چنین وضعی را نداشتم. میخواهم سفر کوتاهی به آن سوی مرزها داشته باشم و بگویم ایران من چه بوده شاید این سفر دردم را تسکین دهد.

فرشته چنین کرد، تازه به مقصد رسیده بودند که با مردی هم کلام شدند. پس از چند دقیقه مرد از کوروش پرسید: راستی شما از کجا می آیید ؟

کوروش با لبخندی مغرورانه سرش را بالا گرفت و با افتخار گفت: ایران !

لبخند مرد ناگهان محو شد و گفت : اوه خدای من، او یک تروریست متحجّر است !

عکس العمل آن مرد ابدا آن چیزی نبود که کوروش انتظار داشت.

قلب کوروش شکست.

مرا به آرامگاهم باز گردان.

فرشته بغض کرده بود: اما هنوز خیلی چیزها را نشانت نداده ام، وضعیت اقتصادی، فساد، پایمال کردن حقوق بانوان، زندان های سیاسی ...

کوروش رو به آسمان کرد و گفت: خداوندا مرا ببخش که بیهوده بر خواسته ام پافشاری کردم، کاش همچنان در خواب و بی خبری به سر می بردم. و فرشته گریست.

وبلاگ شهیدان زنده : ایران سرزمین کوروش پاک منش است و این در حالی است که ما در ایران مراسمی در بزرگداشت کوروش بزرگ برگزار نمی کنیم و به پاس آن همه رنجی که به خود هموار ساخت و آن همه شکوه و شوکتی که برای سرزمین مان آورد حتی یک بنای یادبود ناقابل که سر سوزنی قدردانی مان را نشان دهد،‌ بنا نکرده ایم. و این در حالی است که کشورهای بیگانه یکی پس از دیگری برای این انسان بی همتا بنای یادبود برپا می کنند و بزرگش می دارند. هیچ کشوری اینچنین در حق اسطوره های خود ناسپاسی نمی کند. این همه مناسبت های رنگارنگ در تقویم داریم ولی حتی یک روز را به نام کوروش بزرگ نامگذاری و ثبت نکرده ایم. هر چند که تمامی اینها در برابر مردی به عظمت تاریخ ناچیز است، ولی ما حتی این را هم نداریم. جهان درباره ما چگونه قضاوت خواهد کرد؟

 


دسته ها : متفرقه
شنبه 24 7 1389
X